پیام مهربانی

مشخصات بلاگ
پیام مهربانی
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۲۹ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیام مهربانی امربه معروف ونهی ازمنکر» ثبت شده است

آیت‌الله ‌العظمی شبیری زنجانی و مکارم شیرازی نسبت به ترویج دهه‌های پیاپی عزاداری هشدار دادند و گفتند: افراط در عزاداری‌ها به تفریط می‌انجامد. از آن‌جا که جامعه نمی‌تواند نسبت به همه عزاداری‌های پیاپی مراقبت داشته باشد سرانجام به انکار مجموع عزاداری روی می‌آورد.

لینک خبر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۳ ، ۲۳:۲۳
علیرضا ن
يكشنبه, ۲ آذر ۱۳۹۳، ۱۲:۰۰ ق.ظ

بچه بودیم

سال سوم دبیرستان اگر اشتباه نکنم،بعد از ظهر با دوچرخه از مدرسه برمیگشتم.

 

ظاهراً یکی از کلاسای هنرستان دخترانه سرکوچه مون معلم نداشتند و اونها هم از فرصت به دست آمده استفاده کردند و از پنجره اومده بودند بیرون و هر کی رد میشد از اون بالا یه تیکه مینداختند و مردم بیچاره هم هیچی نمیگفتند.

تااینکه نوبت به ما رسید:

"خوشتیپ،دوچرخه تو میدی یه دور بزنیم؟"

مانیز هم درجا با دوچرخه دور زده، جلو در هنرستان توقف نموده ،زنگ را به صدا درآوردیم و از پشت آیفون تقاضای حضور فیزیکی یکی از مسئولین را طلب کردیم.

یه خانم جوان که نمیدونم ناظم بود یا معاون اومد جلو در و گفت بفرمایید؟

گفتم خانم ببخشید،این دانش آموزاتونو کنترل کنید آخه اینطوری نمیشه

گفت چیشده؟

- هرکی رد میشه یه تیکه و کنایه میندازن

-کی؟کو؟کجا؟کِی؟

-اوناهاش بالای سرتون از اون پنجره

-باشه چشم بهشون تذکر میدم

-خیلی ممنون.با اجازه

فوقع ما وقع


خاطره دوران ناشی گری بود،خیلی نکته نداشت،تازه نقطه ضعف هم داشت که مقداری عصبانیت قاطی کار بود

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آذر ۹۳ ، ۰۰:۰۰
علیرضا ن
يكشنبه, ۲۵ آبان ۱۳۹۳، ۰۴:۴۸ ب.ظ

حمایت مقام معظم رهبری از امر به معروف



مقام معظم رهبری در تاریخ ۱۵ آبان ۱۳۷۰ در میان گروه کثیری از دانشجویان و دانش آموزان فرمودند؛ چرا کسانی از گفتن ابا می‌کنند؟ یک عده بر اثر ضعف نفس از گفتن ابا می‌کنند، یک عده هم خیال می‌کنند که گفتند فایده‌ای ندارد باید با دست جلو بروند؟ نه زبان از دست مهم‌تر است.
 
مقام معظم رهبری در تاریخ ۲۹ مهر ۷۱ در دیدار با قشرهای مختلف مردم بیان کردند؛ مبادا در گوشه و کنار، یا در دستگاه انتظامی یا قضایی، کسانی باشند که راه را جلو آمر به معروف و ناهی از منکر سد کنند! مبادا کسانی باشند که اگر کسی امر به معروف و نهی از منکر کرد، از او حمایت نکنند، بلکه از مجرم حمایت کنند!
 
البته خبرهایی از گوشه و کنار کشور، در بعضی از موارد به گوش من می‌رسد. هرجا که بدانم و احساس کنم و خبر اطمینان بخشی پیدا کنم که آمر به معروف و ناهی از منکر خدای نکرده مورد جفای مامور و مسئولی قرار گرفته، خودم وارد قضیه خواهم شد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۹۳ ، ۱۶:۴۸
علیرضا ن
پنجشنبه, ۲۲ آبان ۱۳۹۳، ۱۰:۴۹ ب.ظ

بودن یا نبودن،مسأله اینست!

برگشتنی از گلزار شهدا توی صف عابربانک مترو بودم که ناگهان مردی از کنارم با پرتاب لگد به پای زنی و بلافاصله ضربه ی مشتی در سر،شوکی گذرا بهم وارد کرد اما گویی کسی متوجه حرکتش نشد.

با غضب به زن گفت:مگه نگفتم ماشین اینوره؟ها؟بیا بریم ...

و زن دست پسر 11 ساله اش را گرفت و پشت سر او روانه شد.ناخودآگاه گفتم:آقا...آقا

صف دستگاه را رها کردم و از دور آنها را به نظاره ایستادم.

رفتند بالای پله ها و زن روی کناره ی سکو نشست و ادامه نداد.

مرد برگشت و ناگهان سیلی محکمی به صورت همسرش نواخت.

بیش از همه ناراحت کننده تر این بود که طفل معصومی شاهد سیلی خوردن مادرش بود و مادر هم به حیای مادری چیزی نمیگفت و صدایش هم در نمی آمد و این درد مرا بیشتر میکرد

مردک معتاد دنبال دربستی میگشت.

نمیدانم چه شد که درنگ کردم.منتظر چه بودم.

فقط میدانم نیم ساعت قبلش که دنبال مزار شهید خلیلی گشتم،برخلاف همیشه آنرا نیافتم...!

زن برگشت به سمت ایستگاه و مرد هم سیگار بر لب به دنبالش و بچه هم حیران و نگران در بین آندو.

اینبار با فریاد های مرد ختم شد و بازهم همسرش دم نزد.

داخل ایستگاه رفتم و دنبال پلیس مترو گشتم که از قضا درحال ورود به اتاقش بود

صدایش زدم و ازش کمک خواستم

ابتدا گفت: " زنشه دیگه،ولش کن.چیکار کنیم؟"

اما وقتی مرا مصّر یافت همراهم آمد.

لکن دیر شده بود.همان لحظه سوار یک پراید دربستی شدند و رفتند.به بقیه اش هم فکر نکردم...اعصابم بیش از این کشش نداشت.

اما فرمایشات جناب مأمور که:"زنشه دیگه.کاری نمیشه کرد.فقط میشه تذکر داد"

- " مگه درگیری حساب نمیشه جلو مردم؟ خیلی حرکت زشتیه"

- " بله ولی کاری نمیشه کرد.شماهم اگر چیزی بگی،پس فردا مدعی میشه میگه زنم بود و برای شما هم دردسر میشه"

حرفهای تکراری.تشکر کردم و رفتم.اما آن صحنه ها از چشمم دور نشد.

قیاس مع الفارق است اما لحظه ای هم یاد کوچه های مدینه افتادم که در روضه ها شنیده بودیم.

و چه زیباست سلسله ی این اتفاقات که وقتی وارد قطار شدم؛حدیثی از مولا علی (علیه السلام) ازنهج البلاغه نوشته بود :

"کسی که ظلم میکند و کسی که به ظالم کمک میکند و کسیکه راضی به ظلم کردن است،

هر سه در به وجود آمدن بی عدالتی شریک هستند"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۲ آبان ۹۳ ، ۲۲:۴۹
علیرضا ن
شنبه, ۱۷ آبان ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ

نظر آقا در برخورد با بدحجاب

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ آبان ۹۳ ، ۱۲:۲۵
علیرضا ن
يكشنبه, ۲۷ مهر ۱۳۹۳، ۰۶:۳۸ ب.ظ

برهنگی فرهنگی

بعد از کلاس جواد،مدت زمانی فرصت داشتیم تا رسیدن موعد قرار بعدی،بنابراین رفتیم پارک تا کمی صحبت کنیم

به سمت نیمکت که میرفتیم دوتا دختر دانشجو که در همون نگاه از دور مشخص بود جوونای سر به زیری هستند،روی چمنا نشسته بودند و زمانیکه متوجه شدم دو تاپسربچه دبیرستانی اونها رو زیرنظر گرفتند،کمی دورتر،صحنه رو به نظاره نشستم.پسرها کمی دور و برشان چرخیدند که به جواد گفتم الان دخترها بلند میشوند.

سرآخر ،پسرک به سمتشان رفت و بعد از چندکلمه حرف بی جواب،نزد دوستش بازگشت.

ماکه از دور منتظر تکرار حرکت بودیم تا حرکتی انجام دهیم، دو دانشجو حایشان را تغییر دادند.

مشغول صحبت،بااندک ناراحتی از مشاهده آن صحنه،فکری به ذهنم رسید و به جواد گفتم پلشو بریم،فقط اینبار اخم نکن،میخواهیم صحبت کنیم؛که پاسخ داد با صحبت درست نمیشود.رسیدیم جلوی نیمکتشان و گفتم سلام آقایان جنتلمن...

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۹۳ ، ۱۸:۳۸
علیرضا ن
شنبه, ۱۹ مهر ۱۳۹۳، ۰۹:۲۲ ب.ظ

دفع حداکثری

هوای گرم روز قدس با حضور پرشور مردم کمرنگ شده بود و اشک را در چشم حلقه می نمود.

بعد از مراسم،مصلی پر شده بود و زن و مرد و پیر و جوون با زبان روزه زیر تیغ آفتاب روی آسفالت داغ نشسته بودند برای نماز جمعه

اما بین دو نماز مجری محبوب شهر،شروع کرد به خواندن اطلاعیه ها و ذکر نام شهدای هفته و ... و تمام هم نمیشد

دیگر طاقتم تمام شده بود.چرا باید به اسم ثواب مردم رو اذیت کنند؟

بعد از نماز عصر رفتیم و پایین جایگاه کمین کردیم تا بیاد

با چهره ی در هم کشیده و یک بغل کاغذ از پله ها پایین آمد

نگذاشت حرفمان را تمام کنیم که مردم زیر آفتاب بودند و ... که خشمش فوران کرد و شروع کرد به دفاع از خود که من هیچکاره ام و بهم گفتن بخونو این همه اطلاعیه بود و اگه نمیخوندم شاکی میشدن و ...

گفتم حاجی مردم باید راضی باشن یا اون یه نفر که اطلاعیه داده؟

گفت مردم راضی هستند!

عجب!روی آسفالت پا نمیشد گذاشت،مردم روش نشسته بودند

بگذریم

خیلی قبول نکرد

میگفت اصلا شما کی هستید که به من میگید و ...

 

الغرض؛ منکر بین خود ماها مذهبی ها هم زیاده اما نمیبینیمشون،اگر ببینیم یا هیچکار نمیکنیم،یا یه کار میکنیم که آبرو و حیثیت طرف بره

خدایا مارو عالم به معروف و منکر و مصون از آسیب هاش قرار بده

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مهر ۹۳ ، ۲۱:۲۲
علیرضا ن
دوشنبه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۲۳ ق.ظ

عجیب

امروز محمد تماس گرفت

گفت که وقتی برای انجام کاری به مرکز شهر رفته با یه پسر دارای ظاهری عجیب روبرو شده

چیزی که بیشتر توی کنسرت های هوی متال شیطان پرست ها میشه دید.

ظاهرش طوری بوده که تقریباً اکثر مردم نگاش میکردند اما باطنش....

محمد تصمیم میگیره بره و با پسره صحبت کنه، اینکه چطور شروع میکنه یادم نیست اما خلاصه کلام این که این آقا پسر دانشجوی 18 ساله اول اینطوری نبوده ولی حالا تحت تأثیر کتاب های صادق هدایت که مملو از ناامیدی هست قرار گرفته و دیگه از هیچ چیزی لذت نمیبره

این یعنی پایان زندگی

اما تحت تأثیر برخورد خوب دوست من قرار میگیره و قرار میذارن بعداً هم همدیگه رو ببینن و بیشتر صحبت کنن.

غرض اینکه امر به معروف و نهی از منکر هم، راه داره.

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ شهریور ۹۳ ، ۰۸:۲۳
علیرضا ن
سه شنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۰۷ ب.ظ

خیلی عالی

 برای دیدن تصاویر در سایز اصلی روی آنها کلیک کنید

۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۰۷
علیرضا ن