دفع حداکثری
هوای گرم روز قدس با حضور پرشور مردم کمرنگ شده بود و اشک را در چشم حلقه می نمود.
بعد از مراسم،مصلی پر شده بود و زن و مرد و پیر و جوون با زبان روزه زیر تیغ آفتاب روی آسفالت داغ نشسته بودند برای نماز جمعه
اما بین دو نماز مجری محبوب شهر،شروع کرد به خواندن اطلاعیه ها و ذکر نام شهدای هفته و ... و تمام هم نمیشد
دیگر طاقتم تمام شده بود.چرا باید به اسم ثواب مردم رو اذیت کنند؟
بعد از نماز عصر رفتیم و پایین جایگاه کمین کردیم تا بیاد
با چهره ی در هم کشیده و یک بغل کاغذ از پله ها پایین آمد
نگذاشت حرفمان را تمام کنیم که مردم زیر آفتاب بودند و ... که خشمش فوران کرد و شروع کرد به دفاع از خود که من هیچکاره ام و بهم گفتن بخونو این همه اطلاعیه بود و اگه نمیخوندم شاکی میشدن و ...
گفتم حاجی مردم باید راضی باشن یا اون یه نفر که اطلاعیه داده؟
گفت مردم راضی هستند!
عجب!روی آسفالت پا نمیشد گذاشت،مردم روش نشسته بودند
بگذریم
خیلی قبول نکرد
میگفت اصلا شما کی هستید که به من میگید و ...
الغرض؛ منکر بین خود ماها مذهبی ها هم زیاده اما نمیبینیمشون،اگر ببینیم یا هیچکار نمیکنیم،یا یه کار میکنیم که آبرو و حیثیت طرف بره
خدایا مارو عالم به معروف و منکر و مصون از آسیب هاش قرار بده