پیام مهربانی

مشخصات بلاگ
پیام مهربانی
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۷ مطلب در اسفند ۱۳۹۲ ثبت شده است

چهارشنبه, ۲۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۰۸ ق.ظ

نوروز فاطمی

نوروز 93

 

عید امسال پر از بوی گل یاس شده است
و پر از خاطره ی گندم و دستاس شده است
همه ی دشت گواهند که با بوی بهار
عطر یک خانه ی آتش زده احساس شده است
چینش سفره امسال تفاوت دارد
سین هر سفره ، سلامی است که بر یاس شده است
روضه ی چادر خاکی همه جا پیچیده
سیب ها طعم خوش کوثر و اخلاص شده است
ابر ،در هیات یک مستمِع مداحی است
بس که می گرید و دل نازک و حساس شده است
جان گل های جهان پیشکش یاسی که
زخمی سیلی باد و ستم داس شده است

"مریم سقلاطونی"

 


برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۰۸
علیرضا ن
سه شنبه, ۲۷ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۴۹ ب.ظ

اینجا ایران است،سرزمین آریایی...!

صدای انفجارهای مهیب هرلحظه به گوش میرسه

با اینکه ما از محل دور هستیم اما بوی باروت فضا رو پر کرده

کم کم صدای ترکش و خمپاره هم اضافه میشه

اینطوری میخواهید زردی خودتون رو بدید و سرخی دریافت کنید؟

یاد جنگ ویتنام افتادم

شاید امشب یه سر برم اورژانس اما میترسم پامو بیرون بذارم


 

آمریکا با ماهواره میبینه میترسه میگه اینا به خودشون رحم نمیکنن وای به حال ما...


ساعت00:16 بامداد.کماکان صدای انفجار و جیغ و آژیر به گوش میرسه اما مقداری از غلظت باروت توی هوا کم شده


چهارشنبه 28 اسفند تا الان گزارش 3 تا کشته و 150 زخمی رو منتشر کردند.بین کشته ها یک پسر12 ساله بوده

برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،ایران در جنگ چهارشنبه سوری

 

 

۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۴۹
علیرضا ن
پنجشنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۲، ۰۹:۴۲ ق.ظ

عامل مزاحمت؟!

ظهر عاشورا بود میخواستیم با یکی از این پسرایی که از طریق بلوتوث موبایل دوستیابی میکنند صحبت کنیم که مورد دیگه  ای توجهم رو جلب کرد.

 

سه تا آقا پسر خوشتیپ! که سروگوششون خیلی میجنبید

فهمیدم که دنبال دوتا دختر بچه چادری ۱۶-۱۷ساله هستند و میخوان شماره بدن.

خلاصه از محمدآقا خواستم که حواسش باشه و خودم به مورد قبلی پرداختم اما وقتی دیدم که بی فایده س خودم رو به محمد رسوندم که حالا جلوی پسرارو گرفته بود  داشت باهاشون صحبت میکرد.(مرحبا به این همت)

مدتی ایستادم و  دیدم که صحبتشون دوستانه ست .همین موقع حمید که کمی بالاتر بود تماس گرفت و گفت که دوتا دختربچه چادری اینجا عامل مزاحمت هستندچادری بدحجاب

 سریع خودمو رسوندم و به درستی حدسم پی بردمهمون دوتا بودند.

از اینطرف خیابون دیدم موتوری که دوتا پسر روش یودند حین رد شدن متوجه اون دوتا دختر شدند و کمی جلوتر دور زدند تا به سمت اونا برن که بی معطلی جلوشون رو گرفتم.

 سلام و ... و پرسیدم با اونا نسبت داری؟

اونام که حساب کار دستشون اومده بود و فهمیدن که ما فهمیدیم با ترس محسوسی تو چهره ش جواب داد آره همسایمونن!

گفتم همسایه نه.فامیلی؟

-نه.همسایه دیوار به دیوارمونن.

منم که دیدم داره حاشیه میره بحثو عوض کردم و یکم هندونه دادم زیر بغلش و گفتم اصلاً فامیلتونه.من میدونم تو خیرشو میخوای.میخوای نصیحتش کنی اما این راهش نیست.اینطوری زشته خوب نیست.

اینبار که خیالش کمی راحت تر شده بود گفت کار اینا از نصیحت گذشته.من اینارو میشناسم میدونم چیکاره ان...

اینو که گفت پریدم پشت موتورشو گفتم برو دنبالشون و به حمیدم گفتم سوارشو.

جالبه که پسره میگه کجا برم آخه اونا رفتن!

-مگه نمیگی همسایتونن؟خب برو همونجا دیگه.

رفتیم و تو راه شانسی اونارو دیدیم و رفت کنارشون

پیاده شدم  گفتم  خانم چند لحظه تشریف بیارید

توجه نکردن

بلند تر گفتم خانم ببخشید تشریف بیارید

بازم توجه نکردن اینبار بلندتر گفتم خانم با شما هستم چند لحظه تشریف بیارید که اینبار ایستادند

رفتم سمتشون بدون فوت وقت گفتم نمیدونم چیکار کردید و چطوری بیرون اومدید که از میدون.... ۱۰ نفر افتادند دنبالتون اما نکنید اینکارارو براتون خوب نیست.

که یکیشون گفت مگه چیکار کردیم؟

موقعیت حساس بود و نمیخواستم خیلی کش پیدا بکنه و حرفامم بداهه بود که جواب دادم الان نمیخوام بگم چیکار خودتون میدونید...

همین حین بود که دو تا پسر موتور دیگه هم اونجا ایستادند و شروع کردند برای ما غیرتی شدن .همونایی که تا قبلش دنبال  شماره دادن بودند.

کم کم داشت شلوغ میشد و درنگ جایز نبود.

اشاره ای به اون دوتا پسر اولی کردم و گفتم اینارو میشناسید؟همسایتونن؟

که جواب دادند نه و من هم نگاهی به پسرا کردم و سرشونو انداختند پایین

این پسرا هم که جدید اضافه شده بودند هم یکیشون هی میگفت آقا چیکار داری؟کی هستی؟چیکاره ای؟

چند بار با اشاره ازش خواستم بره اما گویا ول کن نبود که مجبور شدم  برم نزدیکش و چیزی در گوشش بگم.

ساکت شد و رفت.

منم سکت دخترا برگشتم و چند جمله دیگه که آیندتون رو خراب نکنید و .... و با پسرا هم خداحافظی کردیم و از محل دور شدیم.

امید است مؤثر واقع شود

 


پی نوشت:عامل مزاحمت بودن چادری و غیر چادری نداره.در هر ظاهری که باشی با رفتارت میتونی عامل مزاحمت باشی.اما متاسفانه از تاثیراتش نمیشه فرار کرد.دید منفی که نسبت به چادر ایجاد میشه و متاسفانه امروز این پدیده شایع شده.آخه یکی نیست بگه خانم محترم.شما که میخوای اینطوری بیای بیرون اون چادر چیه روی سرت؟والا آدم میشناسم روش نمیشه چادر سرش کنه بخاطر این رفتارا.

یه سری رفتارای منفی هم خود چادری های واقعی دارند که اینجا جای بحثش نیست

لازم به ذکره با هر دو طرف که صحبت میکنیم معتقدند جنس مخالف هست که عامل مزاحمته در صورتیکه نمیشه این تقصیر رو گردن  یک طرف انداختند.همه مقصرند.حتی ماها که بیتفاوتیم.

خدایا مارو از بی تفاوت ها قرار مده.


 برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی

 

 

۱۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ اسفند ۹۲ ، ۰۹:۴۲
علیرضا ن
چهارشنبه, ۲۱ اسفند ۱۳۹۲، ۰۶:۲۴ ق.ظ

مانکن های...!

وقتی با محمد از مسجد دراومدیم و راهی خونه شدیم،موقع رد شدن از جلوی یه مغازه لباس زنانه فروشی که عصر عاشورا باز بود؛چشمم به ویترینش افتاد...

 

فارغ از بقیه مانکن هاش،یکیشون گویا گرمش بوده و...

مانکن سک

بعد از مشورت کوتاهی با محمد صاحب مغازه رو صدا زدم اومد بیرون سلام گرمی کردیم و گفتم این مانکنه چرا اینطوریه؟

گفت چشه مگه؟

گفتم لباساش ناجوره

گفت کجاش ناجوره؟!

گفتم شما خودت نمیبینی؟حتماً من باید بگم ....هاش بیرونه

گفت ای بابا اینو بهش خوردن اونطوری شده!حالا یه ذره سینه ی اون بیرونه به کجا برمیخوره؟الان میرم میپوشونمش

گفتم شما خودتونو نگاه نکن که.بعضیا هستند با همین تحریک میشن بعد میرن دنبال بیشترش و بعد به گناه میفتن و اونموقع به شماهم ربط پیدا میکنه و ...

خلاصه یادم نیست سر یک سری مسائل به همراه محمد باهاش صحبت کردیم و دوست شدیم و جداشدیم و به راهمون ادامه دادیم و بعدش اون جریان افتادن فلشم تو آب و معرکه و ...


 برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی

 

۱۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ اسفند ۹۲ ، ۰۶:۲۴
علیرضا ن
دوشنبه, ۱۹ اسفند ۱۳۹۲، ۱۰:۰۳ ق.ظ

تذکرات ساده

از صبح چند مورد بدپوششی دیده بودم و بنا به مواردی گذشته بودم و اونروز حسابی از خودم عصبانی بودم.با خودم گفتم آخه چرا کارو انقدر سخت میکنی؟

 

عصری که با جواد میرفتی موقع رد شدن از خیابون دوتاشون از اونطرف میومدن که یه لحظه جلوشون قرار گرفتم و طوری که بشنوند گفتم "خانوما خواهش میکنیم لطفا هنجارهای جامعه رو رعایت کنید."

اونها هم بدون عکس العمل خاصی و صرفا بعنوان شنونده گذشتند و ماهم به راهمون ادامه دادیم و بعدش به قماربازه رسیدیم و ....۱۳۹۲/۱۲/۱۵


 برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،تذکر لسانی،وظیفه همگانی

 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ اسفند ۹۲ ، ۱۰:۰۳
علیرضا ن
يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ

سیگار و جوان

چند لحظه ای توی ایستگاه اتوبوس منتظر جواد شدم.

 

از اونجایی که به بوی سیگار حساسم،جوانی که اون گوشه نشسته بود  و سیگار میکشید توجهم رو جلب کرد در همین حین خانواده ای از کنارم رد شد که اون رو دیده بودند و سرزنش میکردند.

جوان سیگاری

 

 

 

 

 

 

 

 

بدون معطلی سمتش رفتم و بالبخند دوستانه ای گفتم آخه حیف نیست اینو میکشی؟

گفت نه بابا.اینو نکشیم باید از روزگار بکشیم.

گفتم از روزگار بکشی بهتره از اینه که.حداقل بدنت ریه هات سالم میمونه.مگه ما از روزگار نمیکشیم؟

گفت الان خدمتم بعد خدمت میذارم کنار

یکم حرفای حاشیه ای زدم تا جواد هم اضافه شد.

دندونات  خراب میشه.سیاه میشی.س فردا زن هم بهت نمیدنا

جواد هم یه سری حرفای تخصصی اندر مزمت سیگار و آثارش زد و خداحافظی کردیم و رفتیم.

امید است جرقه ای باشد و مفید فایده واقع شود۱۳۹۲/۱۲/۱۵


 برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،تذکر لسانی دوستانه

 

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۹۲ ، ۰۸:۲۵
علیرضا ن
جمعه, ۱۶ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۳۶ ب.ظ

قمارباز

با جواد تو پیاده رو میرفتیم که جمعیتی توجهم رو به خودش جلب کرد.

 

قمار

 

 

 

 

 

 

 

 یه پسر جوونی نشسته بود و با چندتا کارت توی دستش از مردم پول میگرفت و به اسم شانس سرشون رو کلاه میذاشت که با نزدیک شدن ماشین پلیس پابه فرار گذاشت.

چند دوری زدو برگشت سرجاش و اینبار رفت پشت بساط ماهی فروشی.

ما که حالا سه تا شده بودیم رفتیم سمتش سلام کردم و پرسیدم چیکار میکردی اینجا با اون کارتا؟

ترسیده و رنگ پریده گفت: کارت چیه؟! و من نبودم و اشتباه گرفتی و ...

خلاصه سرتون رو با دروغای اون درد نیارم.حاشا میکرد.

بهش گفتم ببین کاری باهات نداریم فقط دو تا نکته:

یک اینکه دروغ نگو.کردی بگو من کردم.چرا دروغ میگی؟

فوری پرید وسط حرفم که آخه چرا بگم من کردم؟

گفتم چون من دیدم.

و دو اینکه نکن اینکارو.خوب نیست.

حالا که ماداریم میریم آقا شروع کرده با یکی از دوستای ما کل کل کردن.بگذریم.بخیر گذشت.

آخرش جواد میگه:۳۰۰۰۰۰۰۰۰۰میلیارد بردن حالا تو اومدی به این بدبخت گیر میدی؟!

این حرف جوابای زیادی داره اما چون میدونستم جواد داره تیکه میندازه جواب ندادم؛اما در جای خودش تذکر مهمی هست که امر به معرف و نهی از منکر در سطوح بالا هم باید اجرایی بشه.۱۳۹۲/۱۲/۱۵

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۹۲ ، ۲۰:۳۶
علیرضا ن