يكشنبه, ۱۸ اسفند ۱۳۹۲، ۰۸:۲۵ ق.ظ
سیگار و جوان
چند لحظه ای توی ایستگاه اتوبوس منتظر جواد شدم.
از اونجایی که به بوی سیگار حساسم،جوانی که اون گوشه نشسته بود و سیگار میکشید توجهم رو جلب کرد در همین حین خانواده ای از کنارم رد شد که اون رو دیده بودند و سرزنش میکردند.
بدون معطلی سمتش رفتم و بالبخند دوستانه ای گفتم آخه حیف نیست اینو میکشی؟
گفت نه بابا.اینو نکشیم باید از روزگار بکشیم.
گفتم از روزگار بکشی بهتره از اینه که.حداقل بدنت ریه هات سالم میمونه.مگه ما از روزگار نمیکشیم؟
گفت الان خدمتم بعد خدمت میذارم کنار
یکم حرفای حاشیه ای زدم تا جواد هم اضافه شد.
دندونات خراب میشه.سیاه میشی.س فردا زن هم بهت نمیدنا
جواد هم یه سری حرفای تخصصی اندر مزمت سیگار و آثارش زد و خداحافظی کردیم و رفتیم.
امید است جرقه ای باشد و مفید فایده واقع شود۱۳۹۲/۱۲/۱۵
برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،تذکر لسانی دوستانه
۹۲/۱۲/۱۸