تصمیم ناگهانی
دیدم که یه خانم با وضع نامناسبی از روبرومون با عجله داره میاد.
با یه بار برانداز کردن پسرا و خانومه دوزاریم افتاد جوادو فرستادم دنبالشو خودم پریدم تو ماشین دنبال پسرا
تو مسیر تعقیبش میکردند و چندباری میخواستند سوارش کنند یا شماره بدهند
کمی جلوتر خانومه رفت توی یه کوچه خلوت و پسرا از یه طرف دیگه رفتند تا از جلوش در بیان.
اینجا بود که بین دوراهی موندم که دنبال پسرا برم و صرفاً نظاره گر باشم تا بعد فرصتی پیش بیاد یا راه دوم.
بالاخره رفتم توی کوچه و جلوی خانومه ایستادم.از یه طرف فکر نکرده بودم که چی بگم و از طرفی هرلحظه ممکن بود پسرا سر برسند .
سریع پیاده شدم و رفتم سمتش و گفتم ببخشید خانم ۴ تا پسر توی یه پراید دنبال شما هستند خطرناکه.
گفت آره زنگ زدم داداشم بیاد.
هرچند اعتمادی به صحت ماوقع نداشتم اما حمل بر صحت ظاهر کردم و از دور چند دقیقه ای منتظر شدم و وقتی هر دوطرف فهمیدند که ما حواسمون هست بیخیال اون شب شدند و بخیر گذشت
برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،مزاحمت خیابانی،دختر بازی،بلند کردن دختر