پیام مهربانی

مشخصات بلاگ
پیام مهربانی
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب

۹ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

سه شنبه, ۲۸ بهمن ۱۳۹۳، ۰۵:۲۶ ب.ظ

زمینه سازی برای ظهور از آن کیست؟

حتماً گوش کنید.

صوت

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ بهمن ۹۳ ، ۱۷:۲۶
علیرضا ن
شنبه, ۲۵ بهمن ۱۳۹۳، ۰۷:۰۲ ب.ظ

آیا حواست هست؟

پنجشنبه ظهر رفتم ختم

مرحوم رو نمیشناختم؛ از اقوام دوست پدرم بود و من به نیابت رفته بودم

فقط میدونستم که سنی نداشته و براثر سکته فوت شده

سر نهار بود که دوباره همون حرفهای همیشگی فراموش شونده یادم اومد

یک لحظه حس کردم همه چی عادیه،، خیلی عادی

کسیکه تا دیروز همینطوری سر سفره غذا میخورده،الان دارن غذای ختمش رو میخورن.

چقدر مرگ بی سر و صداست و چقدر ماها آماده ایم!!؟


اما شبش رفتم آرامستان.تقریباً خلوت بود و کسی نبود.

توجهم به یک قبر تازه جلب شد،روش تاج گل و پلاستیک کشیده بودند و زمین بارونی و گلی بود.

ایستادم بالای قبر.فاتحه و صلوات...

کاملاً حس میکردم

زندگی رو

قبر رو

میت رو

یاد شعر شاعر افتادم:

آن گورهای نکنده        با التهابی مکنده      خود چشمهای زمینند       مانده به راه منو تو

احساس میکردم نصیحت هایی از زیر خاک رو

که حواستون رو جمع کنید

که وقت زیادی ندارید

که ممکنه نفر بعدی شما باشید،اسیرخاک.

دیگه دستتون به هیچ جا و هیچ کس نمیرسه و هیچ کاری نمیتونید انجام بدید.

اما ماها حواسمون نیس،چون به این بدن عادت کردیم،چون هرکاری بخواهیم راحت انجام میدیم و فکر میکنیم دیگه این بدن مال ماست،این اراده ی ماست

نمیدونم همونی بود که ظهر ختمش بودم یا نه ،اما میدونستم شب شبه سختیه

گفتیم چند تا لطیفه بگیم مرحوم روحش شاد شه، اما...

دقایقی بیشتر ایستادم و صلوات فرستادم

دیگه خیلی داشتم حس میکردم،گفتم نکنه شب بیاد به خوابم،،،

اولش ترسیدم

اما بعدش گفتم اشکال نداره،به ترسش می ارزه،شاید ما هم آدم شدیم...!



۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۵ بهمن ۹۳ ، ۱۹:۰۲
علیرضا ن
چهارشنبه, ۲۲ بهمن ۱۳۹۳، ۱۱:۵۰ ب.ظ

22 بهمن

همه آمده بودند...

ماهم رفته بودیم !

داشتیم عکس میگرفتیم.

جلوی صف خانوما از دو تا دختر بچه.


22 بهمن ساوه

یه دفعه دیدم یه خانوم اخمو اومد جلوی دوربین،هی میگفت: آقا بفرمایید.آقا بفرمایید...

پاهای مبارک ایشان هم در سمت چپ تصویر پیداست.

بعضیا هم توهم توطئه دارن ها،تو همون کوچه کناری پسربچه ها داشتن دختر بازی میکردن،حالا ما با این هیبت داریم از دو تا بچه عکس میگیریم نهی از منکر شدیم!! حالا خوبه همه شون هم مسن بودند.

بیچاره بچه ها اون وسط چه بغضی کردن

خداخیرش بده.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ بهمن ۹۳ ، ۲۳:۵۰
علیرضا ن
دوشنبه, ۲۰ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۴۰ ق.ظ

همینجوری

طرف سواره تاکسی  میشه. راننده ترانه میذاره ،طرف میگه پسرم زشته زمان پیغمبر ترانه نبود قطع کن.راننده میزنه بغل بنده خدارو پیاده میکنه میگه: زمان پیغمبر تاکسی هم نبود ، وایسا تا شتر بیاد!!!

پیام مهربانی امر به معروف و نهی از منکر
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۴۰
علیرضا ن
جمعه, ۱۷ بهمن ۱۳۹۳، ۰۱:۲۶ ق.ظ

این پست را نخوانید

لطفاً به ادامه مطلب نروید...!

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۳ ، ۰۱:۲۶
علیرضا ن

کمپین‌های مدعی ترویج حجاب با برچسب «اسلام»، «زن مسلمان» و «حجاب زیبا» اقدام به جذب و تشویق دختران محجبه برای انتشار تصاویر خود در شبکه‌های اجتماعی می‌کنند.



حتماً به ادامه مطلب مراجعه نمایید
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۴۵
علیرضا ن
دوشنبه, ۱۳ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۱۹ ق.ظ

مکان شروع

یکی از مکان های مناسبی که میشه امر به معروف رو شروع کرد امامزاده ها و اماکن متبرکه است،مخصوصاً شبهای جمعه.

یادمه ما که اون اوایل میرفتیم؛خیلی تجربه های خوبی دستمون اومد که بعدها در محیط های دیگه دستمونو گرفت.

حتماً اگر میتونید این کار رو انجام بدید،بسیار بسیار توصیه میکنم.ثواب هم داره.خعلی خوبه.

بعضی جاها هم اصلاً بصورت سازمان یافته خادم امر به معروف دارند که معمولاً افراد مسنی هستند،شما میتونید این معمول رو تغییر بدید.

پیام مهربانی امر به معروف و نهی از منکر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۱۹
علیرضا ن
شنبه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۳، ۱۲:۵۱ ق.ظ

بازگشت

 تعطیلات تموم شد و دوباره برگشتیم...


 

تهران ولی عصر ترافیک مسخره

بنــز سیاه رنگ متالیک مسخره

با شیشه های دودی و با رینگ نقره ای

یک آدم نجیب ِ رمــــــــــــانتیک مسخره

چشمان مست خیره به دنبال دختریست

دختر کنــــــــار شیشه ی بوتیک مسخره

با گونه های گل به ای و لنز های سبز

قـــــــــــــد بلند و هیکل باریک مسخره

بوق و چـراغ و بعد مسیری همیشگی

یک جای دنج ِ خلوت و نزدیکِ مسخره

مردان گر گرفته و زن های بی دلیل

زیـــــر فشار قدرت تحریک مسخره

هی قهوه می خورند و هی حرف می زنند

آرامش خیالی ِ مـــــــــــــــــــوزیک مسخره

شب از صـدای آه زنی زوزه می کشد

در یک فضای ساکت و تاریک مسخره

بره شکار نیمه شب گرگ می شود

یک گرگ پیر ِ مبتذل ِ شیک مسخره

فردا شروع تازه،یک سوژه ی جدید

تهران ،ولی عصـر، ترافیک مسخره
۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ بهمن ۹۳ ، ۰۰:۵۱
علیرضا ن
شنبه, ۴ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۵۳ ق.ظ

چه بگویم

با این همه میدان و خیابان چه بگویم؟
با غربت مهمان کُش تهران چه بگویم؟

حرفِ دلِ من شعر و سکوت و سخنم، شرم
با این زنِ پتیاره ی عریان چه بگویم؟

از این یقه آزادیِ میلاد کراوات
بر اسکلتِ فتحعلیخان چه بگویم؟

از بُغضِ فراموشیِ «همت» به «مدرّس»
از «باکری» خسته به «چمران» چه بگویم؟

با دخترکِ فالفروشِ لبِ مترو
یا بیوه زنِ بچه به دندان چه بگویم؟

زن با غمِ شش عایله با من چه بگوید؟
من با شکمِ گشنه به ایمان چه بگویم؟

با او که گل آورده دم شیشه ی ماشین
از لذتِ این شُرشُرِ باران چه بگویم؟

دامانِ رها، موی پریشان، منِ شاعر
با اَخمِ دو مامورِ مسلمان چه بگویم؟

تا خرخره شهری به لجن رفته و حالا
ماندم که به یک چاک گریبان چه بگویم؟! .

مهدی_فرجی


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ بهمن ۹۳ ، ۱۰:۵۳
علیرضا ن