پیام مهربانی

مشخصات بلاگ
پیام مهربانی
طبقه بندی موضوعی
آخرین مطالب
يكشنبه, ۱۷ فروردين ۱۳۹۳، ۰۴:۱۵ ق.ظ

و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا...

شامگاه 25تیرماه سال 90که شب نیمه شعبان بود، حدود ساعت 22:30، علی خلیلی همراه با چند دانش‌آموزش از هیأت بازمی‌گشت که در شلوغی خیابان‌های شرق تهران در شب نیمه شعبان، متوجه مزاحمت چند فرد شرور برای یک زن جوان شد. شهید علی خلیلی برای آنکه مزاحمان نتوانند زن جوان را به زور سوار خودرویشان کنند، جلو رفت اما پس از درگیری لفظی یکی از اشرار گردن و شاهرگ خلیلی را با سلاح سرد هدف قرار داد و هرسه فرد مزاحم از محل حادثه گریختند.

 

خلیلی پس از این حادثه 15دقیقه در خون خود می‌غلتید تا نخستین اقدامات امدادرسانی برای او انجام گرفت. در شب حادثه تعدادی از بیمارستان‌های شهر از پذیرفتن او خودداری کردند که عدد این بیمارستان‌ها تا 25بیمارستان اعلام شده است. در نهایت یکی از بیمارستان‌های خصوصی درحالی‌که ساعت‌ها از حادثه می‌گذشت، در ازای واریز مبلغ 6میلیون تومان حاضر به پذیرش خلیلی شد.

[خبر فارسی]


علی بعد از دوسال تحمل درد و رنج شهید شد و رفت.دیگه نمیخوام کارش رو از نظر فنی بررسی کنم.فقط سه تا شکایت دارم و یه خواهش:

شکایت اول از اون بیمارستانایی که وظیفه شون بود و واسه اینکار حقوق میگیرند اما علی رو تحویل نگرفتند.شکایت از وزارت بهداشت.  این از مظلومیت اول علی.

شکایت دوم از اونایی که زدند و اونایی که ولشون کردند رفتند.  این از مظلومیت دوم.

شکایت سوم از ماهایی که وقتی باید باشیم،نیستیم؛اما وقتی کار از کار گذشت نفر اولی که حاضر میشه ماییم.  اینم از مظلومیت سوم.

اما خواهش این که نذاریم خونش حیف بشه.علی رو غفلت ما شهید کرد.علی آقا مارو ببخش و دعامون کن


آرامشی در چهره ات بود؛ آرامشی زیبا، برادر
خون تو را دیدم که می‌ریخت، چون خون عاشورا، برادر

 

خون تو شعری مستمر بود هشدار جنگی سخت تر بود
خون تو فریاد سحر بود، وای از سکوت ما، برادر

 

قربانی شهر فریبیم، در انقلاب خود غریبیم
بیدار کن ما خفتگان را، بیدار کن ما را، برادر

 

اندام خونین تو اینک، خود روضه‌خوان نینوا شد
آری هوای گریه داریم، اجر تو با زهرا (س)، برادر

 

حبل الوریدت را بریدند، گویا خدا نزدیک‌تر شد
خون تو را دیدم که می‌ریخت، نفرین به تیغِ نابرادر


برچسب ها:امر به معروف و نهی از منکر،پیام مهربانی،طلبه شهید امر به معروف و نهی از منکر

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۱/۱۷
علیرضا ن

نظرات  (۵)

۱۹ فروردين ۹۳ ، ۱۲:۰۸ ازاده(راز موعود)
علی تجلایی از فرماندهان قرارگاه بود.میگفت توی این عملیات میخواهم بروم خط مقدم
همان لباس هایی را پوشیده بود که اول جنگ با آن درسوسنگرد جلوی عراقی ها مقاومت کرده بود
سوراخ های لباسش را نشان میداد و میگفت:میخواهم به خدا بگم،اینها جای گلوله است،ماهم توی جنگ بودیم.قبولمان کن
یک تیر آمد خورد روی قلبش ،هیچ چیزش نشد.تیر را از مسافت دور زده بودند و تا برسد،سرعت و گرمایش گرفته شده بود.
تیر را برداشت و نگاهش کرد و گفت:چه میشد قلبم را میشکافتی؟
چیزی نگذشت که تیر بعدی قلبش را شکافت
یامهدی
اللهم الحقنا بهم
آورین بر شوما!
این اقا همونی بودش که بیست و سی نشونش داده؟ اخوند بوده عاااایاااا؟؟ چرا به هرکسی میگین شهید این کجاش شهید شده ؟

پاسخ:
پاسخ: سلام.بله.
طلبه پایه 4 بوده.
شهادت به نیت افراد بستگی داره.نیت اگه واجب خدا باشه و در راهش کشته بشی شهیدی
روحش شاد

اول: اینجور وقتا مهم نیس چیکار کردی که اینطوری شدی.مهم اینه که ممکنه یه قاتل خطرناک باشی! ممکنه پول نداشته باشی بدی!
جون آدم کیلویی چنده؟
دوم: اونایی که زدن اگر انسان بودن که نمیزدن.خدا ازشون نگذره.
سوم: یه عده میگن دنبال دردسر نیستیم.میگن به ما چه. میگن تقصیر خودشه.
ولی یه وقتایی واقعا یه چیزایی رو نمیدونیم.نمیدونیم تکلیفمون چیه.نه از نظر شرع و نه از نظر قانون مسئولیتمون رو نمیشناسیم.

خدا عاقبت همه رو به خیر کنه

پاسخ:
پاسخ:
اونجاست که یه لحظه تصمیم میگیری و توکل بر خدا میری جلو

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی