شیوه غیر مستقیم
در امر به معروف و نهی از منکر سه مرحله ذکر شده:1- قلبی 2- زبانی 3- عملی
1-مرحله قلب یعنی اینکه وقتی منکری میبینی که در حال انجامه ، قلباً از انجام اون عمل تنفر داشته باشی ، بدت بیاد ، ناراحت بشی. و یا وقتی شاهد عمل خوبی هستی قلباً خوشحال بشی.وقتی میبینی دوستت نمازشو بموقع میخونه،دروغ نمیگه و... تو دلت تحسینش کنی و غبطه بخوری.
این البته پایین ترین حد امر به معروفه که اگه کسی نداشته باشه طبق بیان حضرت علی(ع) از نظر روحی مرده به حساب میاد.
2- همون تذکر لسانی هست که امروزه خیلی صحبتش میشه و خودش دو بخش داره: تذکر ملایم و بیان محکم و قاطع.
3- بعد از مرحله زبان مرحله ید یا همون امر به معروف و نهی از منکر عملی هست که فقها میگن مربوط به حاکم میشه و از عهده همه خارجه. اما وظیفه حاکم، اجبار بر این کاره که در مواقع حساس و ضروری که به اسلام و مردم ضرر جدی وارد میشه،بکار میره.
این مرحله هم از دو بخش تشکیل شده:1)عملی به معنای رفتار انسان 2)عملی به معنای اجبار
پس وظیفه ما در بخش اوله که باید نمود پیداکنه.
لازم به توجهه که در این مراحل هرچه از مرحله قلب به عمل نزدیک شویم،مرتبه و ارزش و تاثیر آن هم بیشتر میشود،لکن نیازمند اطلاع و تمرین و اهتمام است.اطلاع هم یعنی شناخت معروف و منکر و شناخت اصول و روش ها و بررسی شرایط و ...
حالا بسته به شخص هرچی احساس مسئولیت بیشتری نسبت به خودش ،خانوادش،دینش وجامعه ش داشته باشه و و جدانش بیشتر اذیتش کنه،از مرحله قلب میاد تا به عمل.
حالا عملی که ما میتونیم باهاش به صورت غیر مستقیم یا مستقیم تاثیر بذاریم چیه؟
همیشه که نباید تذکر داد،یا بعضی وقتا امکانش نیست،یا ممکنه ضرر برسونه یا نتیجه عکس بده.در این موارد بهتره یه کاری انجام داد که نه سیخ بسوزه نه کباب. چند تا مثال میارم تا مطلب بهتر بیان بشه:
مثلاً همین ترک مجلس گناه که خیلی شنیدید.البته این ترک باید جوری باشه که نشان دهنده ی اعتراض و مخالفت شخص به وضع موجود باشه،وگرنه صرفاً ترک کردن ممکنه برداشت های دیگه ای در پی داشته باشه.
یا برعکس شرکت در مجالس خوب خودش یه امر به معروفه به شرطی که تاثیرگذار باشی و حداقل یه نفر دنبالت بیاد. یا قراراتون رو توی مسجد و برنامه های فرهنگی خوب بذارید،همونطور که دیگران توی پارک و خیابون میذارن.
یا مثال جزئی تر:
میخوای دوستت رو از کار بدی که میکنه نهی کنی.میتونی ذهنشو منحرف کنی.میتونی برنامه جایگزین ترتیب بدی.خلاصه یجوری فضا رو عوض کنی تا انجام اون کار بد کنسل بشه یا حداقل عقب بیفته، بعدش خدا بزرگه.
میخواد دوست جنس مخالف پیدا کنه،روش نمیشه تنها بره یا حال نمیکنه یا خجالت میکشه یا هرچی، بهرحال از تو میخواد باهاش بری. تو ذوقش نزن ، باهاش برو اما وقتی رفتی با لطایف الحیلی مسیرو عوض کن، بحثو عوض کن، برنامه جدید بریزو ... . این دیگه به خلاقیت و شرایط خودت و اون بستگی داره.
با اینکار کم کم شرایط فراهم میشه برای گفتگوی منطقی.چون اونوقته که تو میتونی بعنوان یه شخص بیطرف نظرت رو بگی و قانعش کنی.البته باید مواظب باشی که اون تو رو هدایت نکنه!
درست مثل برنامه ای که من سال دوم دبیرستان با یکی از همکلاسی هام داشتم.سخت بود ولی شد.
به من پیشنهاد میداد، منم قبول میکردم ولی یه شب به بهانه فراموش کردن شماره،یه شب به بهونه برنامه بهتر(سینما،ورزش،جشنواره و ...)،یه شب به بهونه بدی هوا و ... یجوری حواسشو پرت میکردم.البته در همین حین به شوخی و جدی حرفای خودم روهم بهش القا میکردم.
البته اینجا لازمه یه اشاره ای هم به موضوع تقوا بشه که انشاالله یه پست رو بهش اختصاص خواهم داد.
علی الحساب بعد از نمازهاتون یه آیه الکرسی بخونین.
امیدوارم که در انجام این اصل دینی، با نیت اصلاح و خیرخواهی، به نحو احسن و در حد توان موفق باشید و برکاتش در دنیا و آخرت نصیبتون بشه.
بابت طولانی شدن پست هم عذر میخام. ۳۰ /۱۰/۱۳۹۱
وبلاگ قشنگی داری
لینک شدید
اگه دوست داشتید با نام • الحسین • لینک کنید